فریان
کاش می شد تو این خیابون های سه
دست تو لاقل به هم می دادی قبض
تو کجایی که تو این شهر شلوب
قلب من ستی که شد هر روز و شب
عیفش خونه شدون دوتا چشمات به فهم من و بگم من
جای غشنگی ساختم برا تو قلبم که مرگم
نمیتونه مجبورم کنه
از عشقت من رو دورم کنه
که امونده این فکر و خیال رو از تو من رو داغونم کنه
هرچی ازت مند و دادم بره
لاقل نبودن تو یادم بره
خیرم به بارون پشت پنجره
تا با لالایش خوابم بره
هرچی ازت مند و دادم بره
لاقل نبودن تو یادم بره
خیرم به بارون پشت پنجره
تا با لالایش خوابم بره
تا سب نکردی سر بشه
تا تلخیه هسل بشه
تو نه آبوردی روی نه
نزاشتی موزو حل بشه
ای بد که پشت بد اومد
و هر دو دینه جر و بس
هسن از اینا چی زیاده ترس
هرچی ازت مند و دادم بره
لاقل نبودن تو یادم بره
خیرم به بارون پشت پنجره
تا با لالایش خوابم بره
هرچی ازت مند و دادم بره
لاقل نبودن تو یادم بره
خیرم به بارون پشت پنجره
تا با لالایش خوابم بره